دلبرم در دلبری اعجاز کرد
مرغ دل تا کربلا پرواز کرد
کربلا یعنی لبان چون کویر
کودکان در بند ظلم و غم اسیر
کربلا یعنی نوای الامان
ناله ی جانسوز و آه کودکان
کربلا یعنی غم و درد و عطش
کودکی از تشنگی در حال غش
ظهر و گرما و کویر العطش
بر لب خشکیده تیر العطش
کربلا یعنی خیام سوخته
تیر کین حلقی به دستی دوخته
کربلا یعنی که عباس(ع) ادب
در میان آب اما تشنه لب
کربلا یعنی غم و اشک بتول(س)
یک جهان غم یک جهان حال ملول
کربلا یعنی که در راه خدا
بذل جان و مال خود بی ادعا
کربلا یعنی که شیرین چون عسل
خنده ی شوق و رضایت بر اجل
کربلا یعنی گلی پرپر شدن
مرغ بسمل، کشته با خنجر شدن
کربلا یعنی که دل های کباب
یک جهان اندوه و حزن و اضطراب
کربلا یعنی شنا در شط خون
سربلندی در هزاران آزمون
هتک حرمت چون شود از خیمه گاه
می رود تا آسمان افغان و آه
کربلا یعنی فغان قدسیان
دست غم بر سر تمام شیعیان
گر گریبانی ز خون رنگین شود
عالمی از داغ او غمگین شود
روی خاک افتاده بی جان جسم ها
در بیابان مانده عریان جسم ها
بس که شد سرها ز پیکرها جدا
سیل خون جاری شده در کربلا
از هجوم لشکر جور و جفا
قطعه قطعه پاره پاره جسم ها
کربلا یعنی سری بالای نی
کودکان دیده گریان هم ز پی
گر سری بالای نی قاری شود
پای نیزه محفل زاری شود
کربلا یعنی نوای نینوا
اشک و اندوه و غم و حزن و عزا
تا خدای ما خدایی می کند
نغمه ها را نینوایی می کند